برای اینکه کودکان بتوانند روی پای خودشان بایستند باید به آنها اجازه دهیم کارهایشان را خودشان انجام دهند و با مشکلات رو به رو شوند و مشکلاتشان را خودشان حل کنند. زیرا وقتی که یک نفر همیشه به فردی دیگری وابسته است، احساسات بدی دارد و از مسائل خاصی رنج می برد. وقتی کسی نسبت به دیگری احساس وابستگی پیدا می کند نسبت به او احساس حق نشناسی نیز دارد؛ علاوه بر این احساساتی مثل ناامیدی، بی ارزش بودن، رنجش، یاس و خشم و عصبانیت را نیز تجربه می کند. این مساله حقیقتی است که برای بسیاری از والدین بحران ساز می شود.
برای اینکه فرزندانمان مستقل باشند چه کنیم
۱- به بچه ها اجازه و حق انتخاب بدهید. مثلا به او بگویید که دوست دارد کدام یک از لباس هایش را بپوشد. وقتی به فرزندمان حق انتخاب می دهیم، او احساس می کند کنترل بیشتری روی زندگی و سرنوشت خودش دارد.
۲- قدر زحمات و تلاش فرزندتان را بدانید. مثلا وقتی او سعی می کند در شیشه مربا را باز کند، به او بگویید می دانید این کار سخت است، اما می تواند با قاشق به در شیشه ضربه بزند تا راحت تر باز شود. بهتر است به فرزندتان بگویید که استفاده از روش خاصی همیشه کارساز و مفید نیست؛ چون در این صورت اگر فرزندتان موفق نشد، احساس یاس و بی لیاقتی نخواهد کرد. همه ما والدین می دانیم که گاهی بچه ها خسته هستند و یا به جلب توجه ما نیاز دارند و برای ما لوس می شوند. اشکالی ندارد که گاهی به آنها کمک نیز بکنید تا زمانی که هدف ما این است که بچه ها خودشان کارهایشان را انجام دهند.
۳- زیاد از حد از آنها سوال نپرسید. مثلا وقتی او از جایی به خانه برمی گردد، او را زیاد سوال پیچ نکنید. اگر مدام از فرزندتان بپرسید که او کجا بوده چه کاری انجام می داده و با چه کسی بوده است؛ بچه ها از پاسخ دادن به سوالات شما طفره می روند. اما آیا منظورمان از بیان این مطلب این است که هرگز از فرزندتان سوالی نپرسید؟ البته که نه؛ مهم این است که شما به تاثیری که پرسش های شما روی فرزندتان می گذارد، توجه داشته باشید. مثلا وقتی بچه شما به یک مهمان می رود نباید بپرسید که آیا به او خوش گذشته است. چون او احساس می کند که وقتی به یک مهمانی می رود، مجبور است خوش بگذراند و اگر به او خوش نگذشت، هم خودش ناراحت می شود و هم باعث می شود والدینش ناراحت شوند.
۴- سریع سوال های آنها را جواب ندهید و بگذارید کمی فکر کند تا خودش به پاسخ مناسبی برای سوال هایش برسد. وقتی او از شما سوالی پرسید، اول نظر خودش را درباره آن سوال بپرسید.
۵- به فرزندانتان کمک کنید برای یافتن جواب سوال های خودشان از منابع مختلفی استفاده کنند. مثلا اگر او درباره حیوانات خانگی سوال دارد، از او بخواهید از صاحب مغازه ای که حیوان خانگی دارد، اطلاعات لازم را به دست آورد.
۶- آنها را ناامید نکنید. مثلا وقتی او می خواهد بازی جدیدی را یاد بگیرد، او را ناامید نکنید و بگذارید خودش آن بازی را تجربه کند. یکی از بزرگترین لذت های زندگی افراد، رویاها و آرزوهایشان است. اگر مدام فرزندمان را بترسانیم و از احتمالات برای او سخن بگوییم، باعث می شویم او نتواند از زندگی اش لذت کافی ببرد. اگر فرزند شما آرزوی داشتن یک اسب را دارد نگویید که قیمت اسب گران است و در یک خانه شهری نمی توان از اسب نگهداری کرد. به جای مایوس کردن فرزندتان پای حرف های او بنشینید که چطور او دوست دارد هر روز روی اسب سوار شود و بیرون برود و به او غذا بدهد. همین حرف زدن درباره آرزوها برای او کافی است تا احساس خوبی پیدا کند. او هرچند نمی تواند به خواسته خودش برسد، اما همین صحبت کردن در مورد آروزهایش کافی است تا احساس خوبی پیدا کند.